میخوام براتون بگم از ، یه بانوی آسمونی
بانویی که لبـریزه از ، محبت و مهـربونی
کعبة غها ، هستی طاها ، مادر زهرا
بانویـی که بـود مـثه فرشـتة آسـمونا
اومد از راه که باشه پشت و پناه مصطفی
کعـبة محبـت و مهر و صـفا و عاطـفه
بانویی که همـة هستی شـو داد برا خدا
خورشید نورِ ، صبح نزوله
نور امیـد ، قـلب رسـوله
دار و ندار و ، عشق بتوله
----- هستی طاها ، مادر زهرا -----
لحظه های آخره و ، براش نمونده بال و پر
با چشایی پر ستاره ، دیگه داره می ره سفر
غریب و خسته، دلش شکسته، بخون نشسته
از این آدما دلش پر اضطراب و واهمه س
میون بستر غم روی لبـش یه زمزمـه س
پا می گیره آتیش غم توی قلب غمزده ش
ایـن دم آخـریه دل نگـرون فـاطـمه س
قلبش که خونه ، چشماش یه دریاست
ایـن شـام آخر ، بـی تاب غمـهاست
خـیلـی غـریبـه ، دلتـنگ زهـراسـت
* * * * * * * * * * * * * * *
فرشته بود ، که اومد از آسمونا
تا که بشه ، پشت و پناه مصطفی
زنـدگیشـو ، که داد بـرای خـدا
دیگه چیزی ، براش نموند تو دنیا
جـز یـه دل ، صـمیمی و با صـفا
زبونزد همه شده ، فداکاریش تو عالم
شد مایة آرامش ، دل رسول خاتم
----- مادر من وای وای -----
حالا داره ، غریبونه میره سفر
آخه شده ، کبوتری شکسته پر
توی گلوش ، نشسته بغض غمها
پیمبر هم ، باز داره می شـه تنها
بارونـیه ، چـشمای خیـس زهرا
آمادة سفر شده ، با قلبی خسته اما
ولی داره شور میزنه ، دلش برای زهرا
----- مادر من وای وای -----
یه مادر ، قامت کمون و خسته دل
نمی دونه ، چیکار کنه از دست دل
آخـه داره ، توی دلـش واهـمه
روی لبش ، گل کرده این زمزمه
مـدارا کن ، مـدینه بـا فاطـمه
داره می خونه روضة ، غریبة مدینه
روضة چشمای کبود ، روضة زخم سینه